دیالکتیک تنهایی

ساخت وبلاگ
  همواره بر این باور باشکسانی که از بی هم بودن نمی هراسندبا هم بودنشان عجیب اصالت دارد...و آن هایی که از تنهایی و بی کسی می ترسندآغوش و بوسه هایشان همگی بازی ست!مثل همان عزیزم عزیزم هایی که زیاد می شنویم اماخبری از عشق نیست..همان حرف هایی که لب می زنند و گوش نمی نوازند.. رسول_ادهمی دیالکتیک تنهایی...
ما را در سایت دیالکتیک تنهایی دنبال می کنید

برچسب : از عشق خبری نیست, نویسنده : fshaer205 بازدید : 180 تاريخ : يکشنبه 11 مهر 1395 ساعت: 9:40

ما،نه زندگیمان به قشنگیه این عکس هاست...
ونه دوست داشتنهایمان
به تندیِ این شعر هاست
ما فقط یک مشت
آدم های معمولی هستیم که
صبح ها صبحانه میخوریم
ظهر ها نهار
شب هاغصه...

دیالکتیک تنهایی...
ما را در سایت دیالکتیک تنهایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fshaer205 بازدید : 226 تاريخ : جمعه 9 مهر 1395 ساعت: 2:33

فرصت کردیم،
کمی خودمان را برداریم و بتکانیم
از حرفهای بیخودی
از گفته های بی عمل
از فکرهای بیرنگ
و از آنچه نیستیم.

دیالکتیک تنهایی...
ما را در سایت دیالکتیک تنهایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fshaer205 بازدید : 227 تاريخ : جمعه 9 مهر 1395 ساعت: 2:33

از زمانی که نسبت به سرنوشتم صبور و حتی بی تفاوت شده بودم،

زندگانی هم با من سر سازش بیشتری نشان می داد

. انسان با همه کشش و کوشش ها به چیزهایی که بیشتر در پی آن هاست کمتر می رسد....!

 

گرترود / هرمان هسه

دیالکتیک تنهایی...
ما را در سایت دیالکتیک تنهایی دنبال می کنید

برچسب : سازش,سازشناسی,سازش خبر,سازش مهدی یراحی,سازش متولدین ماه ها,سازش از مهدی یراحی,سازش رایانه,سازش نمی پذیریم,سازش در دعاوی حقوقی,سازش نامه, نویسنده : fshaer205 بازدید : 274 تاريخ : جمعه 9 مهر 1395 ساعت: 2:33

مادر بزرگ ادبیات مخصوص به خودش را داشت. به همبرگر می گفت همبرگرد، به سطل سلط، زبانش نمی چرخید به کبریت می گفت کربیت . برای احوالپرسی كه زنگ مي زد، می گفت زنگ زده ام حالت را بگیرم. هیچوقت عادت نکردم به این جمله، بعد از شنیدنش لبخند می زدم، حالم خوب می شد. زنگ زده بود حالم را بگیرد ولی قصدش حال پرسیدن بود، برعکس بعضی از آدم ها كه تلفن می کنند، مسیج می دهند حالت را بپرسند ولی حالت را می گیرند. دنیای عجیبی داریم ما آدم ها... دیالکتیک تنهایی...
ما را در سایت دیالکتیک تنهایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fshaer205 بازدید : 241 تاريخ : جمعه 9 مهر 1395 ساعت: 2:33

 

گفتي كه:
چو خورشيد زنم سوي تو پر
چون ماه شبي مي كشم از پنجره سر

اندوه كه خورشيد شدي
تنگ غروب
افسوس كه مهتاب شدي
وقت سحر!

 فریدون مشیری

 

دیالکتیک تنهایی...
ما را در سایت دیالکتیک تنهایی دنبال می کنید

برچسب : تیکه شعر,تیکه شعر های عاشقانه,تیکه شعرهای زیبا,تیکه شعرهای مولانا,تیکه شعر کوتاه,تیکه شعر های قشنگ,تیکه شعر های سهراب سپهری,تکه شعر های زیبا,تکه شعر عاشقانه,تیکه شعر های باحال, نویسنده : fshaer205 بازدید : 149 تاريخ : جمعه 9 مهر 1395 ساعت: 2:33

 

باد ها در پاییز بی رحم تر می وزند
اصلا بعید نیست
آدم ها را
با درخت ها اشتباه بگیرند
زود به خانه برگرد...
زیاد بیرون نمان!
این باد ها
اگر کلاه را ببرند
به فکر بردن سرها می افتند...

کتاب چه زود مهمانی تمام شد
 رسول یونان

دیالکتیک تنهایی...
ما را در سایت دیالکتیک تنهایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fshaer205 بازدید : 193 تاريخ : جمعه 9 مهر 1395 ساعت: 2:33

از اول هم قرارمان به کم بودن و کم گفتن بود!
اگر زیاد حرف میزدیم زیادی میشدیم،
مثل خیلی های دیگر
مثل آنهایی که حالا خیلی خوب فراموششان کردیم..

دیالکتیک تنهایی...
ما را در سایت دیالکتیک تنهایی دنبال می کنید

برچسب : انتقال شارژ از همراه اول, نویسنده : fshaer205 بازدید : 289 تاريخ : جمعه 9 مهر 1395 ساعت: 2:33

بر خلاف آن چیزی که دیگران می‌اندیشند؛ اساسآ آدم جالبی نیستم! خصوصآ صبح ها. دیروز فکر می‌کردم که وابستگی تنها در ساحت معصومیت است که متبلور می‌شود. به شناسنامه کاری ندارد. معصوم که باشی؛دلبسته می‌شوی. اما صبح که بیدار شدم؛ از فرط خواب آلودگی کاسه‌ی تمشکم ریخت روی زمین. تمام معادلاتم به هم ریخت. امروز؛ اصلآ اعتقادی به معصومیت و ساختارش ندارم. امروز معتقدم؛ خودم باید تصمیم بگیرم که می خواهمش؛ یا نه! دیالکتیک تنهایی...
ما را در سایت دیالکتیک تنهایی دنبال می کنید

برچسب : ؟؟؟؟كيف استغفر بنية الزواج,؟؟؟احبك من يقولها بصدق؟؟؟؟,؟؟؟؟زوجك والخادمة؟؟؟؟,؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ماني فاهم,؟؟؟, ,www senosal com,؟؟؟ امتحانات الصف الخامس,مصري,فول= ؟؟؟؟؟,كيف ؟؟؟,العاب ؟؟؟,وينن ؟؟؟, نویسنده : fshaer205 بازدید : 180 تاريخ : جمعه 9 مهر 1395 ساعت: 2:33

من دائم نمي تونم همه چيزو براي تو توضيح بدم ، نمي تونم همه چيزو بگم ، يه سري چيزا هست كه نميشه گفت ، حتي يه سري چيزهام نيستن اما بازم نميشه گفتشون ، من يه كمد ديواري ام ، شايدم يه كابينت ولي اين همه ي چيزي نيست كه منم ، تو ميتوني توي من فقط لباس هاي شيك و مجلسي رو ببيني يا ظرف هاي براق كريستالي ولي اين همه ي چيزي نيست كه منم ، من نمي تونم شلوار كهنه بچگيام رو كه اولين بار باهاش خوردم زمين رو از توي خودم بيرون بكشم و به تو نشون بدم ، من نمي تونم ليوان لب پر شده اي كه مامانم هميشه عادت داشت غروب هاي جمعه باهاش چايي ميخورد رو از ته كابينت در بيارم و بدم دستت تا ب دیالکتیک تنهایی...
ما را در سایت دیالکتیک تنهایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fshaer205 بازدید : 177 تاريخ : جمعه 9 مهر 1395 ساعت: 2:33